loading...
سایت متفاوت جیز میز | دانلود
Jizmiz بازدید : 414 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

شکمم درد میکرد دستم و گذاشته بودم رو شکمم بعد دوستم میگه شکمت درد میکنه ؟
گفتم : په نه په رود کوچیک رو بزرگم دعواشون شده دارم میگردم پیداشون کنم اشتی شون بدم:D

Jizmiz بازدید : 439 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

اون دخمل نخبه بود كه گفتم سر كلاس خواب بود و واحداشم به اذن خدا پاس ميشه؟يادتونوه؟؟؟؟اول ترم سر كلاس زبان فني بوديم در زد اومد تو استاد ازش پرسيد با من كلاس برداشتي؟نه گذاشت نه برداشت گفت پ ن پ داشتم رد ميشدم گفتم يه سري بهتون بزنم!!!!!!!!!!!!!!
خدايا چ س مثقال شانس عنايت فرما استاده خنديد بهش كفت بياتو درم ببند.
حااااااااااالااااااااااااااا ما اگه بوديم يه راست كميته انضباطي
اي بابا اي بابا.

Jizmiz بازدید : 473 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

اگر خدا به حضرت ابراهيم دستور ميداد به جاي پسرش همسرش رو قرباني کنه اين مراسم باشکوه هر چه تمام تر هر سال برگزار مي شد

Jizmiz بازدید : 417 جمعه 24 آذر 1391 نظرات (0)

با این جمله خیلی حال می کردم:بي سر و صدا وسايلتونو جمع کنيد با صف بريد تو حياط.امروزمعلم نداريد..
"يادش بخير"..
انگار به خر تیتاب با نوشابه دراکولا (نام قدیم کوکاکولا) داده باشی در این حد لذت می بردیم

Jizmiz بازدید : 429 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

خرج كن ولي اسراف نكن. عاشق شو ولي ديوانگي نكن. آسوده باش ولي بي خيالي نكن. حرف بزن ولي وراجي نكن. دوستت دارم........... ولي پورو نشو

Jizmiz بازدید : 398 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

یک روز صبح سوار سرویس دانشگاه شده بودم چون خونه ما تقریبا تو ایستگاه اول سرویس دانشگاه ست سرویس خلوت بود
منم حوصله ام سر رفته بود گفتم پس برم بشینم با راننده حرف بزنم خلاصه پا شدم رفتم نشستم بغل راننده شروع کردم به حرف زدن بعد از دو دقیقه راننده رو کرد به من گفت امروز اعصابم خورد هست حال حرف زدن ندارم منم ضایع شدم برگشتم ته سرویس نشستم وسط ها راه یک گروه دختر سوار شدن دیدم یکی از دختر اومد نشست بغل راننده و شروع کرد به حرف زدن من منتظر بودم که راننده ضایعش کنه دیدم راننده تا بیخ نیشش بازه و تا اخر مسیر همینجور ی یک کله حرف زدن مردک از اون ریش و موهای سفیدشم خجالت نمیکشید واقعا چی میشه گفت دانشجو مملکت رو ترور شخصیتی میکنی:D

Jizmiz بازدید : 390 پنجشنبه 23 آذر 1391 نظرات (0)

شما هم مثل من بودید دوران راهنمایی برگه سوالات رو که بهمون می دادن سریع تو کل سوالات می گشتیم تا یه غلط پیدا کنیم و با افتخار دست بلند کنیم که اجازه : فلان سوال مشکل داره. مسابقه ای بود برا خودش...
فواید جانبی اون : 1. بقیه فکر می کردند این چقد خونده که سوالات اشتباه رو هم می فهمه.
2. بقیه دچار استرس می شدن که اههههههههه این کی به این سوال رسید.

تعداد صفحات : 85

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3554
  • کل نظرات : 129
  • افراد آنلاین : 96
  • تعداد اعضا : 282
  • آی پی امروز : 867
  • آی پی دیروز : 699
  • بازدید امروز : 8,247
  • باردید دیروز : 8,586
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 44,057
  • بازدید ماه : 44,057
  • بازدید سال : 1,090,349
  • بازدید کلی : 5,471,343